کلمه ها :
عالم ال محمد علیه السلام : کلمة لا ... .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ، وَیلٌ لِکُلِّ ... .
سلام علیکم
سازمانی ها :
یادآوری :
در مباحث قبلی ، در تاریخچه ای گفتیم که سازماندهی بسیج ، به ارتش ، شهربانی ووو که نه ، به کمیته هم سپرده نشد ، بعد نماز ظهر ، اینو برای این گفتم که دم ظهری تلویزیون در یه برنامه ، زنده ، از فرمانده و یا مدیر مدرسه ای دعوت کرده بود که ایشون ، مدیر اون مدرسه رو میگم ، دعوتنامه داشت ! حالا برای چی بمونه ، با سازه کاره دارم ، سازه ی :"مسجد" و سازماندهی .
پایگاهی ها :
آخه برپایی :" ذکر" و یادآوری فرق داره با مثلا برپایی "فکر" و :"تفکر" ، زمین و پایگاه ایندو هم فرق داره .
در بحث قبلی مروری داشتیم در کتاب خدا ، حالا یه "کلمه" بیشتر مرور کنیم :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لَا أُقْسِمُ بِیوْمِ الْ ... .
یادتون میاد نقلی که از علم و دانش داشتیم ؟ که عینش افتاد به هفتاد و بعدشم افتاد به قم ؟ برپایی ؟
دلدارها :
در مرور قبلی کتاب خدا هم وقتی رسیدیم به سوره ی مائده فقط به بسم الله اون اکتفا کردیم ، و حالا دلم می خواد به ثانیه ی از اون سوره هم اشاره کنم ، البته پیشتر گفته ام ، ولی بازم به مناسبت بحثه .
وقتی "... ولا تعاونوا ... " نازل شد ، و ابلاغ شد و مردم که در پایگاه بودن و بعد نماز رفتن سر کارو زندگیشون ، یکی از اونا برگشت پیش پیامبر صل الله علیه و اله وسلم و تا ... ، پیامبر فرمود می خوای بگم برا چی برگشتی ؟
آخه "لا" تعاونوا در "اثم" بود ، و مسئله همین اثم بود که یعنی چی ؟ که در اون همکاری نکرد ؟ بپا نخواست ؟ ولو در مسجد ؟ چه رسه به مو سسه ، سازمان و اداره و اونم با سامانه ی جامعه ی مدنی و غربیش ؟ پاسخ مسئله چنین داده شد ، خب اصل اینه که دل داری ، پس از دلت بپرس ، حالا با جمع انگشتان هم نشون داده شد بمونه .
و مثلا سجده گاه و پیشونی ، پشت سر و سر و یکی از دو نیم کره اش و مابین ایندو نشون داده نشدم بمونه ، اونم با انگشت اشاره فقط ، مثلا به کلّه و سر و ذهن ووو
اصول گراها :
عالم ال محمد علیه السلام فرموده اند ، در خطبه ی توحیدیه ، که اصل عبودیت و بندگی هم معرف یا شناخته ، حالا اصل یعنی چی ؟ بقول طلبه ها مثل پی دیوار که دیوار روش برپا میشه ، یا بقول امروزیش همین شناژسازه های ساختمونی .
اصلاح طلب ها :
خب نگاهی به دعوتنامه بیندازیم ، به ساماندهی ، که منحصر به پایگاهی به اسم مسجدم نبود ، حالا علاوه بر سازه های مدنی نامبرده ، از موسسه ، اداره ووو ، و منجمله سازمانم شامل میشد بمونه ، خب برا چی ؟ یکیش اصلاح بود که اصلاح کنندگان دور هم حلقه بزنند و جمع بشن ، اصلاح چی ؟ آیا بقول آقا اباعبدالله ؟ اصلاح امت جدشون ؟
حالا به نیابت کی ؟ بمونه ، مثلا : ابا صالح المهدی ؟ ویا مدیر مدرسه ی :"صالحین" مثلا ؟ چراکه با مدرسه عشق کاری نداریم که گفتیم عشقو بین خودشون مانعی نداره تقسیم کنن .
راستی تا یادم نرفته بگم مدرسه که می رفتم ، واونوقتا به ساز فرانسوی نبود ، یادم میاد آخرین دیپلم نظام آمریکاییشو گرفتم ، البته نه زمان شاه ، که زمان ولیعهد و جانشینش ، که به اونجا نکشید ، دبستان ، راهنمایی و دبیرستان شد پایگاه آموزش و پرورش ، اون زمون مثل الان بود ، با این فرق که یه سیکلی وسط داشت درست مثل اول دبیرستان الان .
حالا ، راستی این مدرسه ها توش عشق مشق گفته نمیشد ؟ و نمیشه هنوزم ؟ یعنی مدرسه ی عشق نیستن ؟ البته اثبات عشق برا مدرسه ای حکایت از نفیش در ماعداش نمیکنه ، همونطور که اتاق مثلا فکر و اندیشه هم اختصاص به اونا نداره و تو پایگاه مسجدم میشه فکر کرد و اندیشید ، همینطور تعقل !
همونطور که مثلا در پایگاه قلب یا دل که فقط تفقه نمیشه ، سازه ی قلبو برای تعقلم داریم تو کتاب ، کتاب خدا رو میگم ، منتها همونطور که در بحث قبلی به اون اشاره شد ، در نزول و وقتی که پایگاهش حواس مختلفه ، که یادتون باشه آقا امام صادق علیه السلام فرمود این اختصاص به قلب و دلم نداره و : إِنَّ هَذَا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولَى ، ... .
درکتب بینایی و شنوایی هم همینطوره ، مثل وقتی که داشتم به برنامه زنده ی آفتاب شرقی تلویزیون نیگا میکردم و به مثلا دعوتنامه گوش می دادم .
البته در هبوط ، سقوط و مثلا افتادن چشم به اون ، که نلغزه یه وقت ، اونم بعد :
فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ
مثل چی مثلا ؟ مثل همون که در خطبه ای از نماز جمعه ای که گذشت ، خطیبش بعد القای یکی دو حرف ، بسیجو تفکر تلقی کرد .